آموزههای آدونیس برای جوامع بسته
این روزها، همزمان با اعتراضات مردم کشورهای عربی، نام آدونیس بیش از همیشه بر سر زبانها افتاده و مواضع او صریحتر از هر زمان دیگری به گوش میرسد؛ مواضعی که پیشتر نیز از سوی این شاعر مطرح شده است. برای نمونه در کتابی که مربوط به قبل از بهار عربی است، اما به تازگی در ایران ترجمه و منتشر شده، آدونیس چنان از وضعیت فرهنگ در جوامع عرب، سخن میگوید که گویی هیچ وقت این گفتهها کهنه نمیشود.
: منتشر شده در : روزآمد شده در
چند ماه پیش، کتابی در تهران از سوی انتشارات مروارید، با عنوان «ملکوت در غبار» منتشر شد که ترجمهای است از کتاب «حوار مع ادونیس: الطفوله، الشعر، المنفی» که در سال 2000 در بیروت منتشر شده است.
محمد جواهرکلام، مترجم 62 ساله ادبیات عرب در ایران، که این کتاب را مستقیما از عربی به فارسی برگردانده، در مقدمه خود تأکید کرده که «ملکوت در غبار» تنها به شرح سلوک معنوی آدونیس اختصاص ندارد، بلکه حاوی گزارشی دست اول از وضع فرهنگ در جامعه عرب است و از این نظر، این کتاب میتواند برای خواننده ایرانی قابل اعتنا باشد.
مترجم در مقدمه کوتاه خود به نکتهای اساسی درباره مواضع سیاسی آدونیس اشاره میکند: این شاعر نه «بر سلطه» است و نه «با سلطه». از نظر او «با سلطه بودن» در شأن شاعری که قرار است بانگ باطنی مردم خود باشد نیست و «بر سلطه بودن» هم خالی از خطر نیست که کمترین آن انزوای تحمیل شده بر شاعر از سوی سلطه سیاسی است. بنابراین شاعر و نویسنده باید چنان رفتار کند که از در افتادن در این دو دام رها شده و مجالی برای تحرک بیشتر خود فراهم کند.
گرچه حدود سی سال است که آدونیس، با معرفی این شاعر از سوی محمدرضا شفیعی کدکنی در سال 1359، برای خواننده ایرانی شناخته شده است، کتابهای «پیشدرآمدی بر شعر عربی» و «ترانههای مهیار دمشقی» با ترجمه کاظم برگنیسی به فارسی منتشر شده و خود آدونیس نیز در اوایل دوران محمود احمدینژاد یعنی سال 1384 که هنوز درهای ایران به طور کامل بسته و مراودات فرهنگی قطع نشده بود، به ایران سفر کرد، اما کتاب «ملکوت در غبار» که شامل یک گفتوگوی بلند است، برای اولین بار حرفهای تازهای از آدونیس را در ایران مطرح میکند.
صقر ابوفخر، گفتوگوکننده این کتاب که در بیروت تحصیل کرده، روزنامهنگار و پژوهشگری است که طی سالها، مقالاتی را در روزنامههای عربی خاورمیانه و انگلیسی آمریکا و بریتانیا منتشر کرده است.
این پژوهشگر عرب در مقدمه خود مینویسد که آدونیس جرقه مدرنیسم را در شعر عرب در انداخت، زیرا اندیشهاش با میل به آزادی، تغییر و ابداع گره خورده است.
زندگی و تبعید
اشتیاق آدونیس به کودکی دوگانه است؛ از یک سو، اشتیاق کسی است که کودکی نکرده و «از همان آغاز مرد زاده شده»، زیرا از همان کودکی پابهپای بستگانش در مزرعه کار میکرده، و از سوی دیگر، اشتیاق کسی است که کودکی را «برای همیشه» از دست داده است. به همین دلیل، سعی میکند کودکی را با تخیل بازیابد: «به نظر من پیری کودکی دیگری است.»
فصلهای آغازین کتاب «ملکوت در غبار» به دوران کودکی آدونیس، مهاجرت او به لبنان و اولین تلاشهای ادبی شاعر اختصاص دارد.
در این فصلها، آدونیس با شرح جزییات دوران کودکی و جوانی و توصیف جاهایی که زندگی میکرده، گاهی از «اتفاقات عجیبی» سخن میگوید که نشانگر تفاوت زندگی او با دیگر اطرافیانش است: «در کودکی اگرچه عاشق یکی از دختران روستا بودم، یا صحیحتر آنکه او خود عاشق من بود، ولی هرگز در فکر عشق نبودم. در آن زمان احساس میکردم که نیاز به عشق ندارم، احساس میکردم به چیز دیگری نیاز دارم. اول خودم را بسازم، و زندگیام را روبهراه کنم. چیزی که ذهن مرا به خود مشغول کرده بود، همین بود.»
تفاوت آدونیس با محیط اطرافش، به گونهای بود که او در وطنش احساس غربت میکرد: «در آن هنگام سوریه نه فقط از نظر معیشتی، بلکه از نظر فکری و روحی هم برای من حکم زندان را داشت. احساس میکردم که اگر در دمشق بمانم و از سوریه خارج نشوم، خودم را زنده به گور کردهام... خوشبختانه بخت یاری کرد و از آن قبرستان به تمام معنا خارج شدم.»
سپس آدونیس با بیان زندگیاش در لبنان و فعالیتهای سیاسی، به عواملی میپردازد که در شکلگیری شخصیتش نقش داشتند. این شاعر مهمترین چیزی را که در او اثر گذاشت «روش تفکر»ی میداند که برعکس سنت موجود در اسلام، به او یاد داد که «شناخته»ها را رها کند و به «ناشناخته»ها بپردازد.
یکی از زیباترین فصلهای کتاب، فصلی است که آدونیس به مقایسه دو شهر دمشق و بیروت میپردازد. او دمشق را شهر «پایانها» مینامد و بیروت را شهر «آغازها». «وقتی وارد بیروت میشوی، انگار به افق تازهای وارد میشوی.»
اما بیروت که پس از جنگ داخلی لبنان روز به روز وضعیت ناگوارتری را تجربه میکند، از نظر آدونیس، اکنون دیگر مثل آن زمانی که در آنجا زندگی میکرده نیست و به عبارتی کشته شده است؛ «اگر بتوان گفت که شهر نیز چون آدمی کشته میشود.»
در ادامه کتاب، وقتی خواننده به فصل «پیشگویی، نوسازی و مدرنیسم» میرسد، آدونیس از دوران تکوین مجله «شعر» میگوید و خواننده را با شاعران جدید و پیشروان شعر معاصر عربی آشنا میکند.
در بخشی از این فصل، آدونیس از جدایی دین از سیاست هم سخن به میان میآورد؛ موضوعی که به نظر میرسد طرح آن اکنون بیش از همیشه برای جوامع عربی در حال تغییر ضرورت دارد. «نمیتوان دولتی مدرن بر بنیاد دین بنا کرد، چنانکه بنیاد سیاستی مدرن بر دین نیز مقدور نیست. باید میان دین و زندگی مدنی جدایی کامل برقرار باشد. آن سان که دین امری خصوصی و آزمونی شخصی باشد، و این که همه بتوانند صرف نظر از اعتقادات دینی و غیردینی خود از عقایدشان آزادانه سخن بگویند.»
این شاعر نوگرای عرب همچنین بر ضرورت گفتوگوی فرهنگ عربی با فرهنگهای جهانی تأکید میکند و میگوید برای این که ارزشهای مدنی پایه دولت باشد، باید فرهنگ عرب، نه به عنوان هویتی قائم به ذات در برابر کسانی که در خارج آن هستند، بلکه به منظور «گفتوگو با دیگری»، در بافت فرهنگ جهانی وارد شود.
همچنین در این فصل، آدونیس از «تجربه تبعید» سخن میگوید: «احساس میکنم سه تولد دارم: تولد اول، ولادت طبیعی در قصابین سوریه که مرا در آن اختیاری نبود؛ تولد دوم، ولادت شعری در لبنان؛ و تولد سوم، ولادت در تبعید خودخواسته.»
علیرغم زندگی در تبعید، آدونیس همواره خود را در اوج پیوند با زبان مادریاش احساس کرده است. «در زبان خود مقیم هستم، و زبان در من.»
آن چه آدونیس را مجبور به ترک وطن کرده، قدرتمندان مستبد کشورهای عرب است که دشمن درجه یک خلاقیت به شمار میآیند. همچنین استبداد موجود باعث شده که طرح مدرنیته به طور کلی در جوامع عربی شکست بخورد. «دلیل عمدهاش این است که ما صورت ظاهر عقل غربی را گرفتهایم و اصول آن را فرو گذاشتهایم.» از نظر آدونیس، این بزرگترین توهین به مدرنیته است.
اسرائیل و اعراب
در کنار فصلهای خواندنی دیگر کتاب، مثل فصل «روشنفکری و سکولاریسم» که آدونیس در آن میگوید «سکولاریسم و دموکراسی» دو گام اجتنابناپذیر هستند، خواندن فصل «یهودیان، صهیونیسم و فلسطین» هم با توجه به شرایط امروز کشورهای عربی، خالی از لطف نیست.
«باید به هوش یهودیان اعتراف کنیم. آنها چه از یهودیان فرانسه باشند یا از آمریکا، حتی یک بار از خودشان به عنوان یهودی سخن نگفتهاند. همیشه از خودشان به عنوان جزئی از جامعه محل معیشت خود سخن گفتهاند. آنها در فرانسه مثل فرانسویها حرف میِزنند، انگار یک فکر فرانسوی مستقل، منافع ملت فرانسه را در نظر دارد.»
از نظر آدونیس، رفتار اعراب دقیقا برعکس یهودیان است: «عربها تا دهان باز میکنند میگویند ما عربها این طوریم و شما فرانسویها آن طور.» بر اساس همین تفاوت رفتاری است که آدونیس میگوید قدرت یهودیان شکل میگیرد ولی اعراب همیشه فاصلهای با دیگران دارند.
همچنین آدونیس با توصیفی توأم با ستایش از یهودیان، ازخودبیگانگی و کاهلی اعراب را مذمت میکند: «یهودیان مردمی باهوش هستند و موهبتهای زیاد، متنوع و فرهنگی بالا دارند. با شایستگی، از سر دانشی صحیح و با جدیت کار میکنند و نادان و عامی هم نیستند.» این شاعر بزرگ عرب، علاوه بر خودبیگانگی اعراب، دیگر علت شکست اعراب از اسرائیل را نداشتن شناخت از یهودیان عنوان میکند.
با این حال، او از دولت اسرائیل نیز انتقاد میکند و آن را «بسته» میخواند: «آیا به هویت اسرائیلی اجازه خواهند داد که خود را بر دیگری عرضه کند، یا همچنان بسته بماند؟»
با تکیه بر چنین دلایلی است که آدونیس نسبت به آینده رابطه اعراب با اسرائیل ناامید است: «من شخصا زیاد به صلح خوشبین نیستم.»
آزادی و رؤیا
یکی از فصلهای پایانی کتاب «ملکوت در غبار» به سخنان آدونیس درباره «بند، آزادی و رؤیا» اختصاص دارد. در این فصل، شاعر افسوس میخورد که شعر در جامعه امروز عرب نمیتواند به درجهای از آزادی برسد که شعر شاعران کهن عرب مثل ابونواس و ابوالعلاء معری به آن رسیده بود.
او میگوید به چیزی جز آزادی نمیاندیشد، حتی مرگ هم پیشپاافتادهتر از آن است که به «مسئلهای اساسی» برایش تبدیل شود. «آدمی در مرگ با حیوان یا موجودات دیگر وجه اشتراک دارد و با آنها مساوی است. مشکل حقیقی من، زندگی است.»
دریافت رایگان خبرنامهبا خبر-پیامک های ما اخبار را بصورت زنده دریافت کنید
آبونه شوید