درنگی در تاریخ اورشلیم (بیتالمقدس) از زمان تشکیل اسرائیل تاکنون
: منتشر شده در
گوش کنید - ۰۹:۴۱
اورشلیم مکه، مدینه، لورد یا رُم نیست. شهری است که دربارۀ آن همۀ ادیان، فرهنگها و تمدنهای بزرگِ جهان سخنی برای گفتن دارند. اورشلیم همیشه شهری با رسالت جهانی بوده، و این خود، در زمان امپراتوری روم و جنگهای صلیبی، مایۀ رنج و عذاب آن بوده است. به همین سبب، جامعۀ بینالمللی همواره کوشیده است سرنوشت آن را به دست گیرد. از زمان تشکیل جامعۀ ملل در پیِ جنگ جهانی اول و پس از تشکیل سازمان ملل متحد به دنبال جنگ جهانی دوم، اورشلیم شهری جهانی است.
چهارشنبۀ گذشته ششم دسامبر، دونالد ترامپ، رئیس جمهوری آمریکا، اورشلیم یا بیتالمقدس را به عنوان پایتختِ اسرائیل به رسمیت شناخت و گفت که قصد دارد در آینده سفارت آمریکا را از تل آویو به اورشلیم منتقل کند. تصمیم ترامپ در سراسر جهان به ویژه در کشورهای خاور میانه موجی از اعتراض برانگیخت. با اینکه فلسطینیها از سویی و اسرائیلیها از سوی دیگر آن شهر را پایتخت خود میدانند، جامعۀ جهانی آن را شهری بینالمللی میشناسد.
بیتالمقدسْ تاریخی چند هزار ساله دارد. تاریخِ کهنِ آن را در قرن گذشته با هدفهای سیاسی دستکاری کرده اند و دربارۀ آن روایتهایِ گوناگون و گاه متضاد پرداخته اند. اما تاریخ پنج قرنِ اخیرِ آن چندان روشن است که نمیتوان به آسانی در آن دست بُرد. آن شهر از ١٥١٦ تا ١٩١٧ به مدت چهار قرن از آنِ امپراتوری عثمانی بود. بریتانیاییها آن را در نهم دسامبر ١٩١٧ از دست عثمانیها بیرون آوردند و به طور نیمه رسمی پایتخت فلسطینِ زیر قَیمومتِ خود قرار دادند. قَیمومت آنان را بر فلسطین جامعۀ ملل در ٢٤ ژوئیۀ ١٩٢٢ به رسمیت شناخت. پس از تشکیل اسرائیل در ١٩٤٨ و جنگ آن کشور با کشورهای عربی بخش غربی آن به دست اسرائیل افتاد و ادارۀ بخش شرقی آن را اردن هاشمی به دست گرفت. سازمان ملل از همان آغاز با تقسیم آن شهر به دو بخشِ جدا ازهم و حاکمیت اسرائیل و اردن بر آن دو بخش مخالفت کرد.
طرح تقسیم فلسطین را مجمع عمومی سازمان ملل در ٢٩ نوامبر ١٩٤٧ با صدور قطعنامۀ ١٨١ به تصویب رساند. تصویب کنندگان آن قطعنامه سرزمین فلسطین را که از ١٩١٧ تحتالحمایۀ بریتانیا بود، به دو کشور مستقل تقسیم کردند و چنین نهادند که بیتالمقدس به صورت شهری بینالمللی درآید. نخستین جنگ اسرائیل با کشورهای عربی مصر و سوریه و اردن در ١٤ ماه می ١٩٤٨ آغاز شد و پس از چندین قرارداد آتش بس در فاصلۀ میان فوریه و ژوئیۀ ١٩٤٩ سرانجام با پیروزیِ اسرائیل پایان یافت. با آن جنگ، طرح تشکیل دولت فلسطین در عمل کنار گذاشته شد؛ دولت اسرائیل بخش غربی بیت المقدس را به خاک خود پیوست و در کل بر ٧٧ درصد خاک فلسطین چیره شد. اردن نیز در سال ١٩٥٠ بخش شرقی بیت المقدس و کرانۀ باختری رود اردن را ضمیمۀ خاک خود کرد.
مرزهایی که در قراردادهای آتش بس ١٩٤٩ تعیین شدند به «خط سبز فلسطین» معروف اند. سازمان ملل آن مرزها را نه آشکارا بلکه به طور ضمنی به رسمیت شناخت. اما اسرائیلیها در ١٩٦٧ از آن مرزها نیز درگذشتند. در جنگ شش روزۀ آن کشور با مصر و سوریه و اردن که از پنجم تا دهم ژوئن آن سال طول کشید، نیروهای اسرائیلی نوار غزه و صحرای سینا را از دست مصر، بیت المقدس شرقی و کرانۀ باختری رود اردن را از دست اردن و بلندیهای جولان را از دست سوریه بیرون آوردند. در پی آن جنگ، شورای امنیتِ سازمان ملل با تصویب قطعنامۀ معروف ٢٤٢ سال ١٩٦٧ متصرفاتِ جدید اسرائیل را غیرقانونی اعلام کرد و خواهان پایان دادن به اشغال نظامیِ نوار غزه، شبه جزیرۀ سینا، کرانۀ باختری رود اردن، بیت المقدس شرقی و بلندیهای جولان شد و همچنان بر جایگاه بینالمللیِ بیتالمقدس پافشاری کرد.
در ٢٩ ژوئن ١٩٦٧ اسرائیل مرزهایی را که دو بخش بیتالمقدس را ازهم جدا میکرد، از میان برداشت. اما پیش از آن، مجمع عمومیِ سازمان مللِ متحد به درخواستِ وزیر امور خارجۀ شوروی اجلاسی فوقالعاده در ١٣ ژوئن ١٩٦٧ تشکیل داده بود و پس از ٣٥ جلسه گفت و گو در چهارم ژوئیه با تصویب قطعنامۀ ٢٢٥٣ هرگونه تغییری را در جایگاه بیتالمقدس ناپذیرفتنی و مردود دانست. مجمع عمومیِ سازمان ملل در ١٤ ژوئیه نیز با تصویب قطعنامۀ دیگری (٢٢٥٤) از اسرائیل خواست که از هر اقدامی در جهت تغییر جایگاه آن شهر خودداری کند.
در هر دو قطعنامه از جایگاه پیشینِ بیتالمقدس و بازگشتِ به آن سخن رفته است که بیشک همان جایگاه بینالمللی است که در طرح تقسیم فلسطین از آن یاد کرده اند. اما حقیقت این است که چنان جایگاهی هرگز واقعیت نیافت تا بتواند رهنمونی برای ادارۀ آن شهر باشد. پس از قطعنامههایِ مجمع عمومیِ سازمان ملل در سال ١٩٦٧، شورای امنیت در ١٩٦٩ و ١٩٧١ سپس در ١٩٨٠ چندین قطعنامۀ دیگر نیز به زیان اسرائیل تصویب کرد و در همۀ آنها از آن کشور خواست که جایگاه پیشینِ بیتالمقدس را به آن بازگرداند. ناروشنیِ قطعنامهها در تعریف جایگاه پیشین آن شهر به سود اسرائیل تمام شده است.
اما اورشلیم یا بیتالمقدس را نمیتوان به سود یک دین مصادره کرد. آن شهر گهوارۀ سه دین بزرگ تکخدایی یعنی یهودیت، مسیحیت و اسلام است. به گفتۀ «ونسان لومیر»، مورخ فرانسوی و متخصص تاریخ اورشلیم، :
در جهان شهر دیگری نمیشناسیم که مانند اورشلیم نگاه بخش بزرگی از مردم جهان از گذشتههای دور تاکنون اینچنین بر آن دوخته شده باشد. اورشلیم مکه، مدینه، لورد یا رُم نیست. شهری است که دربارۀ آن همۀ ادیان، فرهنگها و تمدنهای بزرگِ جهان سخنی برای گفتن دارند. اورشلیم همیشه شهری با رسالت جهانی بوده، و این خود، در زمان امپراتوری روم و جنگهای صلیبی، مایۀ رنج و عذاب آن بوده است. به همین سبب، جامعۀ بینالمللی همواره کوشیده است سرنوشت آن را به دست گیرد. از زمان تشکیل جامعۀ ملل در پیِ جنگ جهانی اول و پس از تشکیل سازمان ملل متحد به دنبال جنگ جهانی دوم، اورشلیم شهری جهانی است و به همین سبب، مسئله ای در حقوق بینالملل است که باید حل شود.
ونسان لومیر در مقام تاریخنگار معتقد است که در تاریخ درازآهنگِ اورشلیم، به جماعتهای یهودی تنها در دورههایی اجازۀ اقامت در آن شهر دادند که مسلمانان بر آن حکم میراندند. در زمانهایی که مسیحیان بر آن شهر حاکم بودند، یهودیها آزار دیدند و از اورشلیم رانده شدند.
دریافت رایگان خبرنامهبا خبر-پیامک های ما اخبار را بصورت زنده دریافت کنید
آبونه شوید