صوفیگری در اواخر قرن اول هجری (قرن هشتم میلادی) ظهور کرد. اما طریقتهای صوفی از قرن دوازدهم میلادی پا گرفتند. تصوف و عرفان از اندیشههای فِلوطین بسیار اثر پذیرفته است. اهل تصوف و عرفای مسلمان گاه سخنان این فیلسوف نوافلاطونی را بی کم و کاست تکرار کرده اند. در کشورهای غربی به تصوف همواره با نظر مساعد نگریسته اند، زیرا آن را نمونه ای از اسلام صلحجو و سازگار با جهان مدرن و جامعۀ لائیک میانگارند. اما فقها و مُتشرّعانِ اسلامِ قِشری که تأویل و قیاس را در امر دین روا نمیدارند، در مسلمانیِ صوفیان تردید میکنند و گاه آنان را کافر میدانند.
جمعۀ گذشته ۲۴ نوامبر در یک حملۀ تروریستی به مسجد روضه، عبادتگاهِ صوفیانِ مصر در بِئرالعَبد در شمال صحرای سینا، ۳۰۵ تن کشته و ۱۲۸ تن زخمی شدند. ۲۷ تن از کشته شدگان کودکانِ مصری بودند. صوفیان کیستند و چرا مسلمانانِ متعصبِ سنّی و شیعی با آنان دشمن اند؟ صوفیگری یا تصوف در اسلام در اواخر قرن اول هجری برابر با قرن هشتم میلادی ظهور کرد، اما نظام فکری آن پس از آشنایی مسلمانان با شاخه ای از فلسفۀ یونانی شکل گرفت.
ترجمۀ آثار یونانی به عربی جُنبشی بود که در قرنهایِ نخستین اسلام در سوریه به راه افتاد و سپس به بغداد رسید. آن جنبش در دورۀ خلافت مأمونِ عباسی در نیمۀ اول قرن نهم میلادی نیرومندتر و پُربارتر شد. بیشتر مترجمان، چنان که از نامهاشان پیداست، یهودی یا سُریانی بودند. سُریانیها قومی مسیحی بودند، زبان یونانی را نیک میدانستند و به سبب گرایشهای زاهدانه بیشتر به فلسفۀ فیثاغورِثی و نوافلاطونی علاقه داشتند. یهودیها نیز از علاقمندان فلسفۀ نوافلاطونی بودند. فلسفۀ نوافلاطونی را دنبالۀ «فلسفۀ التقاطیِ اسکندرانی» میدانند که چند دهه ای پس از رواج و گسترش مسیحیت در اسکندریه پا گرفت. فیلون یهودی در نیمۀ اولِ قرن نخستِ میلادی سرشناسترین و اثرگذارترین نمایندۀ آن مکتب فلسفی بود. او مکتبهای گوناگون فلسفی از جمله فلسفۀ عقلیِ یونانیان، فلسفۀ افلاطون و مکتب رِواقی را درهم آمیخت و از طریق تفسیرِ تمثیلی آنها کوشید میان آدمیان و خداوند سلسله مراتبی از واسطهها یا میانجیان بیافریند. از نظر او، انسانها به نیروی زُهد به ویژه از راه سُلوک درونی و پیمودنِ مراتب میتوانند به عالیترین واسطه یعنی کلام یا وحی الهی برسند.
فلسفۀ التقاطیِ اسکندریه و اندیشههای فیلونِ یهودی در نیمۀ اول قرن سوم میلادی الهامبخش آمونیوس ساکاس، بنیانگذارِ مکتب نوافلاطونیان شد. فِلوطین، که مسلمانان از همان آغازِ جنبشِ ترجمه با نوشتههای او آشنا شدند، ده سال در اسکندریه در نزد آمونیوس شاگردی کرد. او را یکی از اثرگذارترین فیلسوفانِ نوافلاطونی در جهان اسلام میدانند. تصوف و عرفان از اندیشههای فِلوطین بسیار اثر پذیرفته است. او در آغاز بر الهیات مسیحی اثر گذاشت و راه را بر تأویل و قیاس در تعالیم اولیۀ آن دین هموار کرد. آگوستین قدیس و توماس قدیس، که مسیحیت غربی بسیاری از مایههای فکری اش را وامدار اندیشههای آنان میداند، بیش از همه از فلسفۀ فِلوطین الهام گرفتند.
در تصوف و عرفان اسلامی نیز تأثیر فلسفۀ فِلوطین را به روشنی میتوان دید. اهل تصوف و عرفای مسلمان گاه سخنان آن فیلسوف را بی آنکه نامی از او ببرند، بی کم و کاست تکرار کرده اند. برای مثال، فِلوطین میگوید: «چشم سر را باید بست و دیدۀ دل را گشود. آنگاه خواهید دید که آنچه میجوییم از ما دور نیست، بلکه در خود ماست». یا: « ما همگی از خداییم، از او جدا شده ایم و به او باز خواهیم گشت». افکاری از این دست را صوفیان و عرفای ما از فلسفۀ فِلوطین گرفته اند. برای مثال، هاتف اصفهانی میگوید: «چشم دل باز کن که جان بینی – آنچه نادیدنی است آن بینی». یا هنگامی که حافظ میگوید: «من مَلک بودم و فردوس برین جایم بود- آدم آورد در این دیر خراب آبادم»، همان ایدۀ جدا شدن از خدا را بیان میکند. البته در آیۀ 156 سورۀ بقره ایده ای کم و بیش همانند آن آمده است: «ما از آنِ خداییم و به سوی او باز میگردیم». اما مفسران قرآن آن را نه به معنای جدا شدن انسان از خدا بلکه به معنای مالکیتِ خدا بر انسان تفسیر میکنند.
صوفیان و عارفان خود را مسلمان میدانند، اما فقها و مُتشرّعانِ اسلامِ قِشری که تأویل و قیاس را در امر دین روا نمیدارند، در مسلمانی آنان تردید میکنند و گاه آنان را کافر میدانند. از سوی دیگر، اهل تصوف و عرفا جماعتی یکپارچه نیستند. سُلوک عرفانی و طی طریقِ صوفیانه را هرکسی در هر خانقاهی و در محضر هر شیخی به شیوه ای خاص میآموزد. با این حال، صوفیان و عارفان همگی رعایت تعالیم قرآن را توصیه میکنند. آنان مدعی اند خدایی را میپرستند و میجویند که خدای عشق و محبت است و میگویند خداوند به پیامبر اسلام جز قرآن آیاتی سرّی و باطنی نیز نازل کرده که او تنها اصحابش را از آنها آگاه کرده است. از همین رو، بعضی از صوفیان در گذشته نسب خود را به ابوبکر و بعضی دیگر به علی بن ابیطالب میرساندند.
صوفیگری و عرفان را در جهان اسلام از سویی نکوهیده اند و از سوی دیگر ستوده اند. طریقتهای صوفی از قرن دوازدهم میلادی در سرزمینهای اسلام پا گرفتند و جایگیر شدند. اما صوفیگری، چنان که گفتیم، از اواخر قرن اول هجری (قرن هشتم میلادی) در میان مسلمانان ظهور کرد. درواقع، بنیانگذاران نخستین طریقتهای صوفی کوشیدند نظم و ترتیبی به تجربهها و تعالیم صوفیانِ نخستین مانند حسن بصری، رابعۀ عَدَویّه، بایزید بسطامی و بزرگان متأخرِ تصوّف مانند ابن عربی و مولانا بدهند.
در کشورهای غربی و به طور کلی در جهان مسیحیت به تصوف با نظر مساعد مینگرند و آن را نمونه ای از اسلام صلحجو و سازگار با جهان مدرن و جامعۀ لائیک میانگارند. زیرا صوفیان و عرفای فعال در آن کشورها ایمان را به عنوان امری شخصی و وجدانی توصیه میکنند و ظاهراً در پی زورآور کردنِ عقاید خود بر دیگران نیستند. امروز در فرانسه طریقتهای صوفی آزادانه فعالیت میکنند و از پشتیبانی معتقدانِ به دینهای دیگر به ویژه مسیحیان برخوردارند. زیرا پیروان آن طریقتها مزاحمتی برای شهروندان فرانسوی ایجاد نمیکنند. از میان طریقتهای حاضر در فرانسه میتوان از طریقتهای تیجانیه و علویۀ الجزایری، نقشبندیۀ تُرک، مُریدیۀ سنگالی و نوربخشیۀ ایرانی یاد کرد.
دریافت رایگان خبرنامهبا خبر-پیامک های ما اخبار را بصورت زنده دریافت کنید
آبونه شوید