راهِ ابریشم

هنر معاصر ایران در چارچوب نمایشگاه "شهر قصه ٢"

: منتشر شده در

گالری "نیکلا فلامل" در پاریس، پس از کاریکاتور و عروسک به سراغ هنر معاصر ایران رفته، آثار 20 هنرمند ایرانی را در نمایشگاهی به نام "شهر قصه2" از روز 24 اکتبر تا روز 9 نوامبر به نمایش می گذارد.

تبلیغ بازرگانی

این نمایشگاه هم زمان شد با برگزاری بازار هنرهای مدرن پاریس که میعادگاه شماری گالری بزرگ سراسر جهان و مجموعه دارانی است که علیرغم بحران اقتصادی، کماکان به خریدن آثار هنری ادامه می دهند و این بازار را از رونق خوبی برخوردار کرده اند.

گفتگو با یاسمن متقالچی

اگر در "فیاک" یا بازار بین المللی هنر مدرن، ما شاهد مجموعه ای از خلاقیت ها و یا بی هنری ها هستیم، آثار هنرمندان ایرانی حاضر در گالری "نیکلا فلامل"، که شامل تندیس های برنزی، چینی، عکس، چیده مان و آفرینش های دیگر می شوند، به شکل شاعرانه ای به مشکلات و یادلمشغولی های جامعه ای دیگر می پردازند.

از یاسمن متقالچی، یکی از دو مدیر گالری "نیکلا فلامل" پرسیدم کارهای این هنرمندان بر پایه چه معیاری و به چه دلیل برگزیده شده اند تا هنر معاصر ایران و سرزندگی آن را نمایندگی کنند ؟

بهروز حشمت و خانه هایش

گفتگو با بهروز حشمت

بهروز حشمت، یکی از هنرمندانی است که با پنج کار خود در نمایشگاهی که صحبتش رفت حضور دارد. این آثار بیشتر انتزاعی هستند و ریشه های بلندی را نشان می دهند که بر بالای آنها خانه هائی قرار گرفته است.

این هنرمند از 38 سال پیش ایران را ترک کرده و در اتریش ساکن شده است.

در آغاز گفتگو از بهروز حشمت پرسیدم که این ریشه ها چه معنائی دارند و علیرغم انبوه بودن آنها، چگونه این ریشه ها را ترک کرده در برون از کشورش ساکن شده است ؟

هنر معاصر و مدرن هنرمندان عرب، ایرانی و ترک در حراج "کریستیز" دوبی

در روز 21 اکتبر هفدهمین دوره‌ی حراج کریستیز خاورمیانه در دبی برگزار شد که هنر ایران با 36 اثر (بیش از یک‌چهارم کل آثار راه‌یافته به حراج)، بیشترین سهم را در این حراجی معتبر بین‌المللی داشت.

این حراج، با 12.510.875 دلار فروش، بیش از آن چه بر آورد شده بود، در آمد داشت. این مبلغ بالاترین مبلغ برای این سری آثار از سال 2010 به این سو بود که حکایت از سلامت این بازار و تقاضاهای بسیار مجموعه داران می کند.
در میان 121 قطعه ای که به حراج گذاشته شده بود، 19 تای آنها رکورد تازه ای برای آفرینندگانشان به ارمغان آوردند که از جمله آنها "بهمن محصص" و "کوروش شیشه گران" بودند.

تابلوی "بدون نام" از "بهمن محصص" به مبلغ 257.000 دلار و اثری از پرویز تناولی به نام "آخرین شاعر ایران" به قیمت 365.000 دلار به فروش رسیدند. پرویز تناولی همچنین توانست اثر دیگری رابه نام "بدون نام" به مبلغ 221.000 دلار و "شاعر وهیچ" به مبلغ 185.000 دلار به فروش برساند. تابلو هائی از فرهاد مشیری، "خلال دندان" و دو تابلوی "بدون نام ، به ترتیب به مبلغ 269.000، 197.000 و 112.000 دلار به فروش رفت.

آثار دیگر به فروش رفته عبارت بودند از : " گل و گلدان" اثر لیلی متین دفتری به قیمت 65.750 دلار، "مهوش"، اثر قاسم حاجی زاده به قیمت 72.500 دلار، "چهار فصل" و "آبگوشت دیزی"، آفریده "مارکوس گریگوریان" به ترتیب به قیمت 100 و 118.000 دلار، "آر اس ام + آر وی"، "زیبائی پشت اشیاء" و "درانه" اثر "شارل حسین زنده رودی" به ترتیب به مبلغ 125.000، 81.250 و 87.500 دلار ، "بدون نام " ، اثر کوروش شیشه گران به مبلغ 161.000 دلار، "بدون نام" اثر حسین کاظمی به مبلغ 43.750 دلار، "بدون نام" اثر هوشنگ پزشگ نیا به مبلغ 32.500 دلار، "بدون نام"، اثر مسعود عربشاهی به مبلغ 32.500 دلار، دو تابلوی بدون نام، اثر سهراب سپهری ، که یکی به مجموعه "درختان" تعلق داشت ، به ترتیب به مبلغ 257.000 و 269.000 دلار، "زندگی ارام و میوه"، اثر "منوچهر یکتائی، به مبلغ 112.500 دلار، "آتش فراموش شده" ، "بدون نام" و "هر روز و هر شب"، اثر رضا درخشانی، به تر تیب به مبلغ 100.000 ، 50.000 و 62.500 دلار ، "سقوط 1"، اثر "علی بنی صدر" به مبلغ 43.750 دلار، "عروسی ویژه ایرانیان"، اثر رکنی حائری زاده به مبلغ 173.000 دلار، "بدون نام"، اثر بیتا وکیلی، به مبلغ 40.000 دلار، "شبو روز"، اثر "سیراک ملکونیان" به مبلغ 43.750 دلار، "بدون نام، اثر پرویز کلانتری" به مبلغ 15.000 دلار و "من متهم می کنم"، اثر "بهمن دادخواه، به مبلغ 20.000 دلار.

فستیوال فیلم استکهلم و حضور پر رنگ سینمای ایران

همانگونه که "البرتو باربرا"، رئیس فستیوال ونیز، در سخنان خود نوید رسیدن موج تازه ای از سینماگران جوان ایران را داد، که با الهام از پیشگامان فیلم هائی با کیفیت خوب می سازند اما از آنها نیز بریده اند وبا دلیری بسیار به تابوهای جامعه ایران می پردازند و خواستها و سرخوردگیهای خود را بیان می کنند، فستیوال فیلم استکلهم نیز یک چنین موضعی را در برابر سینما ایران گرفته است.

این فستیوال که از روز 5تا 15 نوامبر جریان خواهد داشت، در بخش مسابقه ای اصلی خود فیلم "ملبورن"، ساخته "نیما جاویدی"، در بخش مسابقه ای فیلم های کوتاه، فیلم "بچه"، ساخته علی عسگری، در بخش "منطقه آزاد"، فیلم "قصه ها"، ساخته رخشان بنی اعتماد، در بخش "سوسو ی نور" ، ساخته "ریچارد ریموند"، از انگلستان را به نمایش در می آورد که موضوع آن رقصندگان کویر در ایران هستند. در این فیلم افشین غفاریان، رقصنده با استعداد ایرانی، با گروه رقص زیر زمینی خود همه شکل های رقص ناموران این هنر را در دنیا با استفاده از تصویر تقلید و اجرا می کنند. این فیلم در راستای یک رپرتاژ تلویزیونی قرار می گیرد که چند شب پیش از شبکه دوم تلویزیون فرانسه در باره ایران پخش شد و دربخشی از آن به جوانانی اشاره می شد که به گوشه های دور افتاده کویر می روند تا به آسانی در آنجا برقصند..
باز هم فستیوال استگهلم در بخش "تصاویری از آسیا"، فیلم های "من عصبانی نیستم"، ساخته "رضا درمیشیان" و "امروز"، ساخته "رضا میر کیریمی" را به نمایش می گذارد.

در بخش "نورها"، فیلم "دختری شب هنگام تنها به خانه می رود"، ساخته سینماگر جوان ایرانی-آمریکائی، "آنا لیلی" امیر پور" نشان داده می شود که چندی پیش در فستیوال فیلم های آمریکائی شهر "دوویل" در فرانسه شرکت داشت و جایزه "کشف" کارتیه را به خود اختصاص داد.

"وودی آلن" با "جادوی نور ماه" به جادوی زندگی اشاره می کند

"

وودی آلن"، کارگردان آمریکائی بسیار مورد پسند فرانسویان، با آخرین فیلم خود "جادوی نور ماه"، به پرده سینماها بازگشت.

او که در این فیلم باز هم به پرسش های مورد علاقه اش، زندگی، مرگ، عشق و فلسفه هستی می پردازد، فیلمی روشن تر و شادتر نسبت به فیلم پیشترش "جاسمین بلوز" ارائه می دارد.

"وودی آلن"، از ورای شخصیت "استانلی کرافورد"، که نقش او را "کالین فیرث"، هنرپیشه بسیار خوب انگلیسی ایفا می کند، به چند چهره ای انسانها در زندگی اشاره می کند.

"استانلی کرافورد" شعبده باز که بر روی صحنه شخصیتی دلپذیر ارائه می کند، در بیرون از آن چهره واقعی خود رانشان میدهد که انسانی است پر مدعا و خرد گرا که هیچ خرافاتی را باور ندارد و به شگرد معتقد است.

"استانلی کرافورد"، بیش از هر چیز از کسانی متنفر است که پیرو رمالان و رابطان با ماورا الطبیعه می شوند. کسانی که بر خلاف وی دروغ خود را اعتراف نمی کنند. از این رو به برملا کردن دروغ های آنان می شتابد.

این مبارزه، انتریگ فیلم را تشکیل می دهد. بدین معنا که یکی از همکاران شعبده بازش از دختری صحبت می کند که "مدیوم" است و بدین دلیل در جنوب فرانسه شهرت بسیاری برای خود دست و پا کرده است.

"استانلی کرافورد" قانع می شود که برای دیدن این دختر دعوت خانواده ای ثروتمند را بپذیرد که میزبان این دختر است و پسرشان هم عاشق او شده است...

گر چه شماری این کمدی رمانتیک را در راستای یکی از فیلم های گذشته "وودی آلن"، "کمدی اروتیک یک شب تابستانی" (1982) و یا "نیمه شب در پاریس" ( 2011) می دانند، اما می توان آن را به فیلم بسیار سبک و بی معنائی چون "نیمه شب در پاریس" نزدیک تر دانست. چرا که در این فیلم، جز یکی دوصحنه، از آن پرسشگری بی پایان "وود آلن" خبری نیست. او شخصیت شعبده باز خود را در افراط بسیار غرق می کند و داستانش را به شکل کلیشه به سرانجام می رساند. شاید این هم به دلیل کهن سالی کارگردانی است که گزنده بودنش جالب بود نه در رمانتیسم غرق شدنش.

سال گذراندن دیپلم متوسطه و ماجراهای آن

یکی از فیلم های کم بودجه، خاص و بی ادعا، که به تازگی در سینماها به نمایش درآمد فیلمی است به نام " اول دیپلمت را بخوان" که اشاره ای است به آن جمله والدین که به فرزندانشان می گویند : "اول دیپلمت را بگیر"...

در این فیلم که توسط "داوید آندره" مستند ساز ساخته شده، ما چند جوان و خانواده های آنان را در سال گذراندن دیپلم متوسطه آنان دنبال می کنیم.

یکی از آنان چاق است و خود را به شکل "پانک" ها درست کرده، دیگری تا حدی در قالب شاعران رمانتیک قرن نوزدهم فرو رفته، دختری در تلاش برگزیدن یک رشته هنری به جای یک رشته نان در بیار و دختر دیگر به فکر ترک شهرشان است.

که البته فرار از شهر "بولونی سور مر"، شهری که در آن هیچ اتفاقی نمی افتد و بازار کار به دلیل بحران اقتصادی صدمه بسیاری خورده است، آرزوی همه آنهاست.

کارگردان، این جوانان را در لحظات مختلف زندگی شان دنبال می کند و از آنها می خواهد احساسات خود را به شکل ترانه بیان کنند. افزودن بخش آوازی به بخش های دیگر که می توانست فیلم را پیش پا افتاده و حتا مسخره بکند، در کمال شگفتی چنین تأثیری را نمی گذارد و تنها به درک احساسات این جوانان کمک می کند.

نکته جالب دیگر این است که شماری از والدین، به سان والدین جوانان فیلم که هر کدام به بخشی از اجتماع تعلق دارند، خود را در این شخصیت ها می یابند و از این رو می توانند با فاصله رفتارها و یا واکنش های خود را بسنجند.

"آخرین مترو" فیلمی با ده جایزه سزار

"

آخرین مترو"، فیلمی که سرآغاز همکار "فرانسوآ تروفو"، کارگردان فقید موج نوی فرانسه و "ژرار دوپاردیو"، هنرپیشه بنام این کشور بود و در سال 1980 به روی پرده سینما ها آمد، بار دیگر در یک ورژن تعمیر شده در سینما ها نشان داده می شود.

این فیلم که در آن سال با موفقیت چشمگیر روبرو شد و ده جایزه سزار را از آن خود کرد از دنیای تاریک و روشن تآتر ونمایش در زمان اشغال پاریس توسط نیروهای آلمان نازی سخن می گوید.

داستان در سال 1942 رخ میدهد. در آن سال "لوکاس اشتینر"، کارگردان یهودی تآتر "مونمارتر" که یک یهودی است، تظاهر به گریختن از پاریس می کند و ریاست تآتر را به همسرش "ماریون" (کاترین دونوو)، واگذار می نماید. اما او در واقع در زیر زمین تآتر پنهان شده و از آنجا به کمک همسرش نمایش و تمرین ها را دنبال می کند.

با این کمک و نیز همکاری دوستی که در محفل فرانسویان وطن فروش رخنه کرده، ماریون نمایشی را به روی صحنه می آورد که نقش مقابلش را یک بازیگر بسیار جذاب وعضو نهضت مقاومت( ژرار دوپاردیو) ایفا می کند.

با "آخرین مترو"، "فرانسوآتروفو" دومین بخش از سه گانه ای را می سازد که نخستینش "شب آمریکائی" درباره سینما بود و آخرینش قرار بود در دنیای "کمدی موزیکال" بگذرد که مرگ او را غافلگیر کرد.

"اخرین مترو" همچنین خواست دو گانه کارگردانی را نشان می دهد که میخواست هم فیلمی درباره تآترو هم در مورد زندگی در زمان اشغال فرانسه بسازد. "فرانسوآ تروفو" در این فیلم جزئیات بسیار موثقی را در مورد فرانسویان در آن دوران از ورای شخصیت های گروه تآتر و کسانی که پیرامون آنها می گردند ارائه می دارد : یک روزنامه نگار ضد یهود، یک هنرپیشه زنی که حاضر است برای دست یافتن به یک نقش روح خود را به شیطان بفروشد، مدیری که از نفوذ یک خائن فرانسوی برای مبارزه با سانسور استفاده می کند، یک سرپرستی که از بازار سیاه جنس می خرد و هنرپیشه ای که با هر گونه سازش کاری مخالف است.

فیلم "آخرین مترو" همچنین به فرانسوآ تروفو، کارگردانی که به موضوع پنهان کاری علاقه می ورزید، امکان می دهد با فیلمبرداری در شب، پشت صحنه ها، زیر زمین و مخفی گاههای دیگر، به این علاقه خود پاسخ دهد.

او در این تآتر شخصیت هائی را به کار می گیردکه همگی به گونه ای ماسک بر چهره دارند و رازی را پنهان می کنند.
"ماریون" هم یکی از آنهاست که هم مرد روشنفکر پنهان در زیر زمین را که می اندیشد و نمایش تولید می کند و هم مرد مبارز بر روی صحنه را دوست می دارد.

فیلمی که می بایست دوباره کشفش کرد.

سنت روز مردگان در مکزیک از ورای "افسانه مانولو"

امروز برای مسیحیان، روز همه "قدسین" و یا روز "مردگان" است. این روز و اصولأ حضور مرگ از ورای آثار و اشیاء روز مره ویا هنری که در مکزیک بسیار پر رنگ تر از جاهای دیگر است، در فیلم بسیار پر رنگ و انیمیشن "افسانه مانولو" هم جای خاصی دارد.

تهیه کننده این فیلم ، "گییرمو دل تورو"، کارگردان، سناریو نویس که در فیلم های خود نیز بسیار به جنبه های تخیلی و افسانه ای می پردازد و چهارده سال برای پیاده کردن این طرح انتظار کشیده، می گوید: " افسانه مانولو" می تواند جائی را که سزاورش است درسینما بیابد.

چنین هم شده است چرا که این نخستین فیلم انیمیشن بلند کمپانی "فاکس" که از فرهنگ مکزیک سخن می گوید، در عین حال معیارهای جنسیتی را هم مطرح می سازد.

فیلم با دیدار گروهی از دانش آموز نا منظم و پرحرف از یک موزه آغاز می شود که مهارت راهنمای بسیار جذاب آن، همه توجه آنها را جلب می کند.

با داستانی که او برای دانش آموزان تعریف می کند، شخصیت های موزه جان می گیرند. ما در آنجا ماریا را می بینیم که دو دلباخته دارد که یکی "مانولو" و دیگری "خواکین" هستند.

ماریا و مانولو به موسیقی بسیار علاقمند هستند و مانولو که می خواهد گیتار نواز شود وبا "ماریاچی" ها یا گروه های موزیسین دمخور است، با مخالفت سخت پدرش روبرو می گردد که می خواهد در راستای سنت خانوادگی، از او یک "ماتادور" بسازد. "خواکیم" اما در ارتش خدمت می کند و می خواهد مدام مردانگی خود را نشان دهد.

پس از چند سال جدائی به دلیل دنبال کردن تحصیلات ماریا در شهری دیگر و بازگشت وی، دو شخصیت مرد در برابر رقابت عاشقانه قرار می گیرند و روز "مردگان" به گونه ای برای آنها سرنوشت ساز می شود.

فیلمی پر از موسیقی و رنگ وریتم.

گفتنی است که "گییرمو دل تورو" پیش تر فیلم های انیمیشن "گربه چکمه پوش" و "پینوکیو" را هم تهیه کرده بود.

کار‌شناسان و ارزیابان سازمان یونسکو برای ثبت جهانی محوطه باستانی شوش

«

رضا نجاتی»، فرماندار شهرستان شوش خبر داد که محوطه باستانی شوش آماده بازدید کار‌شناسان سازمان یونسکو در راستای ثبت جهانی این مجموعه تاریخی است.

او با گفتن این که : به منظور فراهم کردن زمینه ثبت جهانی محوطه باستانی شوش، از تمامی ظرفیت‌های موجود در منطقه استفاده شده، افزود که کار‌شناسان و ارزیابان سازمان یونسکو برای بازدید از محوطه باستانی شوش به عنوان مقدمه ثبت جهانی این اثر، در این هفته به شوش سفر می‌کنند.

در محوطه باستانی 400 هکتاری شوش، آثار باستانی از دوره‌های مختلف تاریخ وجود دارد که ثبت آن به عنوان یک میراث جهانی می تواند یکی از عوامل موثر رشد و توسعه صنعت گردشگری در استان خوزستان باشد.

بنا به خبر ایسنا، مرمت و ساماندهی محوطه باستانی شوش، هفت تپه و چغازنبیل از سال 1366 در قالب یک پروژه ملی آغاز و در سال 1383 با مجزا شدن هر یک از آن‌ها در قالب سه پروژه ملی شوش، هفت تپه و چغازنبیل، عملیات مرمت، محوطه سازی و دیگر فعالیت‌های میراث فرهنگی به صورت جداگانه در این سه مکان آغاز شده است.

شهر باستانی شوش یکی از معروف‌ترین شهرهای دنیای کهن است که زمانی پایتخت حکومت ایلام و همچنین پایتخت زمستانی پادشاهی هخامنشی بوده است
 

دریافت رایگان خبرنامهبا خبر-پیامک های ما اخبار را بصورت زنده دریافت کنید

اخبار جهان را با بارگیری اَپ ار.اف.ای دنبال کنید

بخش‌های دیگر را ببینید
  • Image carrée
    27/02/2020 08:45
  • Image carrée
    21/02/2020 08:53
  • Image carrée
    14/02/2020 09:56
  • Image carrée
    13/02/2020 15:40
  • Image carrée
    08/01/2020 09:08