جشنواره بینالمللی فیلم زنان - هرات و "گل سرخ" در چند فستیوال بینالمللی فیلم
: منتشر شده در
گوش کنید - ۱۷:۳۶
جشنواره بینالمللی فیلم زنان در شهر هرات، برای دومین بار با کمی دیرکرد از روز ٨ نوامبر و به مدت سه روز کار خود را در قلعه "اختیارالدین" این شهر تاریخی پی میگیرد.
هدف این جشنواره تقدیر از هنر هفتم، جهانی ساختن محتوای جشنواره و ایجاد فضایی تو صیف شده است که از طریق آن جامعه بتواند با دیدگاههای گوناگون آشنا شود و داد وستد صلح آمیز را در کشور و منطقه ممکن سازد.
هدف ایجاد امکان تبادل دیدگاههای زنان در سینما و جامعه است. این جشنواره می خواهد با این باور که مشارکت زنان به عنوان فیلم سازان متعهد گامی است برای تغییر در نقش زنان در جامعههای سنتی، مسئله زنان را پررنگ سازد.
این جشنواره گرچه جشنواره زنان نامیده شده اما در آن آثار مردانی هم که با موضوع زن فیلم ساختهاند شرکت داده شده و می شود؛ ولی می توان گفت که شمار کارگردانان زن در آن بالاست.
در میان کادر مشاوران و کمیته گزینش این جشنواره، نام "صدیق برمک"- کارگردان پرتجربه افغان به چشم می خورد.
در میان ۵ عضو هیأت داوران جشنواره، نام یک مرد، "ایتالو اسپینلی"- کارگردانِ سینما، تئاتر و تلویزیون، بنیانگذار و مدیر جشنواره "آسیاتیکافیلم مدیاله" در رم، دیده می شود.
اعضای دیگر هیأت داوران عبارتند از "جولیا گست"- عکاس-خبرنگار، "لعل محب"- مدیر بخش ارتباطات دانشگاه آمریکایی افغانستان، "پارومیتا وهرا"- فیلم ساز و نویسنده و "مرجان ریاحی" فیلمنامه نویس و سازنده چند فیلم کوتاه.
فیلم ها در بخشهائی چون "فیلم های افغانستان"، "فیلم های بین المللی" و فیلم های خارج از مسابقه گنجانده شدهاند.
گفتگو با گیسو جهانگیری
این فیلم ها ژانرها و فرمتهای مختلف را در بر میگیرند.
از "گیسو جهانگیری"- رئیس بنیاد آرمان شهر، که همراه با "رؤیا سادات" ریاست این جشنواره را به عهده دارند، پرسیدم چه تلاشهائی برای جان دادن به این جشنواره و به سرانجام رساندن آن انجام گرفته است؟
"گل سرخ" خارداری از ایران
گل سرخ"، آخرین فیلم "سپیده فارسی"- کارگردان ایرانی، که از چند فستیوال می آید وهم اکنون در فستیوال "شبهای سیاه" شهر تالین- پایتخت استونی، شرکت دارد و راهی چند فستیوال دیگر هم در دنیا خواهد شد، فیلمی است که تماشاگر همیشگی فیلمهای سینماگران ایرانی را متعجب می کند و برخلاف نام لطیفش، همچون "گل سرخ" خار دارد.
خار بدان معنا که از رابطه ای محکوم به پایان، آنهم در شرایط شهری پرتنش در زمان تظاهرات سال 2009 در اعتراض به نتایج انتخابات ریاست جمهوری در ایران، سخن می گوید.
در این فیلم ما برای نخستین بار می بینیم که یک کارگردان زن ایرانی از خط قرمزهای تعیین شده می گذرد و صحنههائی را نشان می دهد که تا کنون دیده نشده است و آنهم صحنههای عشق بازی است .
سپیده فارسی، برای نشان داده هیاهوی بیرون، هیاهوی شهر تهران آنهم در دوران تلاطم های پس از انتخابات ریاست جمهوری سال 2009، از ویدئوهای گرفته شده توسط تلفن همراه که پیشتر آنها را در اینترنت و در برخی از فیلم ها دیده بودیم استفاده می کند و آنها را با صحنههای گرفته شده در درون یک چهار دیواری، در هم می آمیزد که این نیز خود هنر است چون فیلم با بودجه اندکی ساخته شده است. دادن جای بزرگ به انیترنت و شبکههای اجتماعی، یکی دیگر از ویژگیهای فیلم است.
فیلم "گل سرخ"، دوشخصیت اصلی- "مینا کاوانی" (سارا) و "واسیلیس کوهکلانی" (علی)، را روبروی هم قرار می دهد که متعلق به دونسل هستند. نسل پیشین همواره می ترسد و ما دلیلش را در پایان می فهمیم، اما نماینده نسل جوان یعنی یک دختر ایرانی بزرگ شده در سیستم جمهوری اسلامی، بسیاری از بندها را پاره کرده وظاهرأ از هیچ چیز نمی ترسد.
علیرغم این تضاد، هر دو شخصیت در واقع مبارزه نمی کنند و به جای سهم گیری در مبارزه، به بحث های اگر بتوان گفت فلسفی می پردازند و خود را ویران می کنند.
شخصیت مرد فیلم، علی، می گوید که او سهم خود را برای تغییر در گذشته داده و یا دست کم بی تحرکی خود را این چنین
گفتگو با سپیده فارسی
توجیه می کند و می پرسی، نتیجه اش چه شد؟ در حالی که دختر جوان که نمی تواند چون علی تجربه ای از مبارزات سیاسی داشته باشد، می گوید این بار فرق می کند.!! اما رفتارش نشان می دهد که آرمانهایش چندان روشن نیستند !!
از "سپیده فارسی" پرسیدم این داستان آیا با الهام از یک رخداد واقعی به تصویر کشیده شده است؟
"لوسی" ساخته "لوک بسون" وفروش چشم گیرش در جهان
"لوک بسون"- کارگردان فرانسوی که در گذشته با فیلم هائی چون "عنصر پنجم"، ساخته وی و "برداشته 2" با تهیه کنندگی او، در برون از فرانسه موفق شد توانست با آخرین فیلمش "لوسی" به فروشی چشم گیر در بسیاری از کشورهای جهان و از جمله آمریکا دست یابد.
در واقع پس از سال 1994، این نخستین بار است که یک فیلم فرانسوی به چنین موفقیتی در جهان دست می یابد و به گفته "اونی فرانس"- نهاد مسئول تبلیغ و پخش سینمای فرانسه در جهان، تا امروز 52.1 میلیون تماشاگر آن را در جهان دیده اند و چنانچه 5.2 میلیون تماشاگر فرانسوی را نیز به آن بیافزائیم، این شمار به 57.3 میلیون نفر می رسد.
این فیلم پس از نمایش در فرانسه و در بیش از 60 کشور جهان، هم اکنون در چین به روی پرده سینما آمده وطی ده روز نمایش بر روی 6000 اکران، نزدیک به 8 میلیون نفر تماشاچی داشته است؛ این شمار در آمریکا 15.7 میلیون نفر بوده است. گفتنی است که چین با سرعت چشمگیری در حال افزودن به سالنهای سینمای خود است.
بازگردیم به فیلم "لوسی" که به هنگام نخستین نمایشش، بسیار مورد انتقاد منتقدین قرار گرفت اما مردم از آن به خوبی استقبال کردند.
در این فیلم، "اسکارلت یوهانسن"- هنرپیشه زیبا و سکسی آمریکائی در نقش "لوسی"، یک ماده مخدر تازه را حمل می کند که مافیای آسیائی در روده اش فرو کرده اند. به دنبال فشارهای پیش بینی نشده، "لوسی" احساس می کند که بسته در بدنش باز شده اما به جای کشتن او بخش هائی از مغزش را بیدار و بیدارتر می کند.
البته خود "لوک بسون" به این اعتراف دارد که از تئوری رد شده ای که می گوید ما تنها از درصد کمی از توانائیهای مغزیمان استفاده می کنیم آگاه است ، اما خواسته از آن به عنوان انتریگ فیلم استفاده کند.
به هر رو پیش از این که این مواد مخدر همه سلولهای مغزی "لوسی" را کاملأ از بین ببرد، او را تبدیل به یک «سوپر وومنی» می کند که می خواهد حق را به حقدار برساند...
البته "لوک بسون" همواره به شخصیت های زن مبارز علاقمند بوده و از این رو در فیلم هایش نقش اینگونه زنها را پررنگ می کند، از جمله در "نیکیتا"، "ژان دارک"، "لیدی" و شماری دیگر؛ اما اکشن را هم فراموش نمی کند.
منتها گرچه "لوک بسون" کارگردان بسیار خوبی برای فیلم های اکشن دار است، اما وقتی می خواهد یک بعد فلسفی ویا پنددهنده به این اکشن بدهد، یک معجون متافیزیکی نه چندان جذاب از آن بیرون می آید.
با این وجود همانگونه که گفته شد، "لوسی" راه موفقیت آمیز خود را می پیماید و توجهی به منتقدین ندارد. به ویژه این که باید از میهن پرستی "لوک بسون" قدردانی به عمل آورد که همه این فیلم را در استودیوی بزرگ فیلمبرداریاش که از چندی پیش در حومه پاریس به وجود آورده ساخته است.
"دختری بر در خانه من"
سرزندگی سینمای کره جنوبی بر کسی پوشیده نیست و تلاش های این کشور برای حمایت از سینمای خود سبب شده که جشنواره بین المللی فیلم "بوسان" که در ماه اکتر جریان داشت به جشنواره "کن" در آسیا تبدیل شود.
فیلم های این سینما از مدتها پیش به شکل پیگیر به روی پرده سینماها در شماری از کشورها می آیند و تماشاگران را به سینماها میکشانند.
آخرین آنها فیلمی است پر معنا و ژرف به نام "دختری بر در خانه من"- ساخته "جولی جونگ"، که بدون ترفند و هیاهو، از نگاه یک زن پلیس غمگین، به رسوم و افکار یک منطقه کوچک و دور می نگرد.
این زن پلیس که "یونگ-نام" نام دارد و از سئول بدانجا منتقل شده، ناخواسته با خشونت ها و ماجراهای این محیط کوچک درگیر می شود؛ علت آن برخورد با دختر بچهای است که مدام از پدر و مادر بزرگ مستش کتک می خورد.
او همچنین علیرغم خواست خود و در مغایرت با مقررات، به دختر بچه مورد ضرب وشتم قرار گرفته پناه می دهد بدون این که به پیامدهای آن بیاندیشد...
این پلیس جوان، تنهائی خود را دربطری نوشابههای الکلیای غرق می کند که در بطری آب خالیشان میکند تا نظر کسی را جلب نکنند. نوشیدن الکل برای جبران تنهائی نیز یکی از مشکلاتی است که کارگردان از ورای شخصیت های فیلم مطرح می سازد.
به هر رو "جولی جونگ" در این نخستین فیلم بلند خود که به دیگر مسائل کره جنوبی و از جمله شرایط کارگران مهاجر غیرقانونی و اسارت آنها توسط کارفرماها هم تلنگری زده می زند، از هنرپیشگانی استفاده کرده که بازی دقیقی ارائه می دارند.
شخصیت پلیس زن را "دونا بائه"- ستاره سینمای کره، ایفا می کند که پیشتر او را در فیلم "عروسک بادی" ساخته "هیرو کازو کوره ایدا"ی ژاپنی دیده بودم. او همچنین از این راه به شرایط زنان در این کشور و جو مردسالارانه در اجتماع و محیط های کاری هم اشاره می کند.
سالن "میراث فرهنگی" در پاریس
از روز 6 تا 9 نوامبر، سالن جالبی در "کاروزل لوور" برپاست که "سالن بینالمللی میراث فرهنگی" نام گرفته است.
این سالن به منظور آشنائی با حرفه های مختلف درگیر با پاسداری از میراث فرهنگی بر پاشده و طی آن می توان در غرفههای مختلف با صنعتگران هنری ، ترمیم کنندگان، انجمنها، مدارس، شرکت های دولتی و خصوصی آشنا شد.
این سالن به بازدید کننده امکان می دهد که با صنعتگران 40 حرفه مختلف، صاحبان میراث و آرشیتکت های بناهای باستانی آشنا شود.
امیدوار بودیم مسئولان ایرانی میراث فرهنگی، که در این کشور با بیمهری زیادی روبروست و تعمیرات برخی از آنها به شکلی اصولی و مانا انجام نمیگیرد، در چنین سالنهائی حضور پیدا کنند.
مجموعه آثار "نیکی دو سن فال" در "گران پاله" پاریس
با ورود به نمایشگاه آثار "نیکی دو سن فال"- هنرمند خاص و بسیار متعهد، در "گران پاله" پاریس، تماشاگر در آغاز به دلیل فرمهای حجیم و رنگهای تند و در هم تندیسهایِ غریب بزرگ تصور می کند وارد دنیای داستان مصور و یا فیلم های انیمیشن شده است، اما رفته رفته به کمک نمایشگاهی که مجموعه آثار او را به نمایش می گذارد، تماشاگر با زنی آشنا میشود که نه تنها بسیار زیبا بود بلکه می بیند که او چگونه علیه نظم موجود برخاسته و همه آثارش که به چند تندیسی محدود نمیشود که شماری در اینجا و آنجا و از جمله در برابر درِ ورودی مرکز "پمپیدو" دیده اند، یعنی نقاشی، گراور، پرفورمنس و سینمای تجربی، هم برای پاسخ به تعهدات اجتماعی- فمینیستی او آفریده شده اند.
از مهمترین کارهای هنرمندی که در نیمههای قرن بیستم و در زمان حیاتش از محبوبیت بزرگی برخوردار گردید، تندیسهائی به نام "نانا" (دختران) هستند که تعهدات اجتماعی- سیاسی او را به خوبی نشان می دهند.
٢٠٠ اثر و بایگانیهای دیگر که همراه شده اند با فیلم هائی که پخش می شوند و در آنها "نیکی دو سن فال" در مورد اثر خود توضیح می دهد، جوی بسیار جذاب به وجود آورده اند.
نیکی دو سن فال" که در سال 1930 در خانواده ای مرفه، از مادری آمریکائی و پدری فرانسوی در حومه اعیان نشین پاریس- "نویی"، به دنیا آمد، هنرمندی بود خود ساخته. او با الهام از آثار "گائودی"- آرشیتکت اسپانیولی و نقاشانی چون "دوبوفه" و "پولاک"، کار خود را به کمک رنگ و چسب و کاغذهای مچاله شده آغاز کرد و جوی عجیب به وجود آورد که در آغاز بسیار کودکانه به نظر می آید اما در نگاهی کلی به همه این آثار، تماشاگر می بینند که نباید به یک قرائت سطحی بسنده کرد، آنگاه است که پیام بسیار گزنده این آثار از ورای یک دسته بندی موضوعی، روشن می شود و همچون تفنگی که او برای آفرینش چند اثر به کار می بندد و مخالفتش را با جنگ و کشتار بیان می کند، بیننده را هم نشانه می گیرد.
در کنار آثار پررنگ و کودکانه اما پر معنا، "نیکی دو سن فال" همچنین آثاری سراسر سفید می آفریند که با در نظر گرفتن سوژههای آنان یعنی درد زایمان و دیگر مشکلات جسمانی و روحی زنان از یک سو و نقش ویرانگر سیاست مردان از سوی دیگر، عمقی سیاه را مجسم می کنند و تپش و نگرانی به وجود می آورند .
"نیکی دو سن فال" که تنها زن سبک "رئالیسم نو" در فرانسه به شمار می آید، نظر به گذراندن سالهای درازی از زندگیش در آمریکا، هنرمندی آمریکائی نیز به شمار می آید که آثارش را می توان در چارچوب "کمباین پینتینگ نیو دادا" یا "نقاشی مخلوط در سبک "دادایِ نو" گنجاند.
اشارههائی هم به هنر "نائیف" آمریکای جنوبی و تمدن مکزیکی و همچنین مسائل نژادی و انتقاد از سیاستهای "جرج بوش" ، ویژگیهای آثار پایان عمرش یعنی پیش از سال 2002 را تشکیل می دهد.
این نمایشگاه بسیار جالب که دیدنش به همه اعضای خانواده هم توصیه می شود، تا روز 2 فوریه در "گران پاله" ادامه خواهد داشت.
دریافت رایگان خبرنامهبا خبر-پیامک های ما اخبار را بصورت زنده دریافت کنید
آبونه شوید