میترا، خدای رخت بربسته - بخش اول
: منتشر شده در : روزآمد شده در
بیشتر ایرانیانی که دربارۀ پیدایش و مناسک کیش میترا مطلبی نوشتهاند، از پژوهشهای اروپاییان بهره گرفتهاند. اما غالب این پژوهشها به مناسک و اساطیر این دین در امپراتوری روم پرداختهاند. خواهیم دید که آنچه در سرزمینهای امپراتوری روم زیر عنوان آیین میترا رواج یافته بود، خاص آن سرزمینها بوده و با میترا یا مهری که در منابع ایرانی آمده بسیارفرق میکرده است.
پس از انقلاب، برخی از ایرانیانی که از اسلام روی تابیده بودند، به دینهای دیگر میگرویدند. این دسته از ایرانیان اگر در ایران میزیستند، از ترس رژیم اسلامی و متهم شدن به ارتداد دین جدیدشان را بر همگان آشکار نمیکردند و احتمالاً آداب دینیشان را در خفا انجام میدادند. اما در خارج از کشور ایرانیان نودین ضرورتی نمیدیدند که دین جدیدشان را پنهان کنند. گویا مسیحیت، آیین بودا و دین زرتشت پرجاذبهترین دینهایی بودند که دل ایرانیانِ اسلامگریز اما دینورز را بیش از دینهای دیگر میربودند. البته بعدها معلوم شد که برخی از ایرانیانی که در خارج به مسیحیت گرویده بودند به این سبب بوده که اموراتشان در کشورهای غربی بگذرد. ناسیونالیستهای اسلامگریز و دینوَرز معمولاً به دینی میگرویدند که ریشۀ ایرانی داشت. از همینرو، در سالهای پس از انقلاب آیین زرتشت رونقی بیسابقه یافته بود. البته بسیاری از ایرانیانی که پیرو این آیین شده بودند، کاری به آداب و رسوم آن نداشتند، یعنی مناسک آن را برگزار نمیکردند. بعضی از آنان به این بسنده کرده بودند که نام عربی یا اسلامی خود را با نامی زرتشتی یا ایرانیِ ناب عوض کنند و میگفتند همینقدر که گفتار وپندار و کردارشان نیک شده است، پس زرتشتیاند. دراین میان، ایرانیانی هم «مهرپرست» شده بودند. یعنی به آیین میترا گرویده بودند.
***
هفده یا هژده سال پیش بود که برای نخستین بار یک ایرانی مهرپرست دیدم. دوستی مرا به محفلِ گروهی از نوکیشانِ زرتشتی در پاریس برده بود و او نیز آنجا بود. یکی دوبار بیشتر به آن محفل که فضای گرم و دوستانهای داشت نرفتم. باری، هنگامی که آقای مهرپرست وارد شد، دوستم آهسته در گوش من گفت: مهریست. نخست فکر کردم مهری نام خانوادگی اوست. چون نمیتوانست نام کوچک او باشد. اما بعد متوجه شدم که دیگران او را به نامی دیگر میخوانند. پیش خود گفتم از چند حال خارج نیست: یا اشتباه شنیدهام، یا منظور دوستم شخص دیگری بوده است و یا مهری نام خانوادگیِ دوم اوست. درِ گوشی به دوستم که در کنار من نشسته بود گفتم : تو که گفتی این آقای مهری است، اما میبینم همه او را به نامی دیگر میخوانند.
خیلی سعی کرد جلو خندهاش را بگیرد، اما نتوانست. مدتی آهسته اما از ته دل خندید. سپس سرش را به سوی من خم کرد و با لحنی کم و بیش طعنهآمیز گفت : دوست عزیز، مهری یعنی مهرپرست. گذشته از این، من نگفتم آقای مهری، گفتم مهری.
راست میگفت، اشتباه از من بود. بنابراین چیزی نگفتم. ترسیدم اگر کنجکاوی بیشتری نشان دهم، اوقات دوستم تلخ شود. مجلس به خوبی و خوشی برگزار شد. مجلس گپ و گفت و گوی دوستانه بود. از میهمانان با شرابی گوارا و عصرانهای خوشمزه پذیرایی میکردند. به یاد دارم از حافظ و شعر او نیز سخن به میان آمد. کسانی در بارۀ اینکه حافظ مهرپرست بوده، جسته گریخته سخنانی گفتند. به گمانم یک بار دیگر هم به آن محفل رفتم و دیگر نرفتم. چون دوستی که مرا همراه خود به آنجا برده بود از پاریس رفت. در یکی دو باری هم که سالها بعد به پاریس برگشت و با او دیدار کردم، فرصتی پیش نیامد از او بپرسم که اصطلاح مهری را خود او برای نامیدنِ خودمانیِ مهرپرستان ساخته است یا این اصطلاح را مهرپرستان ایرانی نیز به کار میبرند. به هرحال، آن مجلس و گفت و گویِ کوتاه من با آن دوست و سوء تفاهمی که پیش آمد، سبب شد که نسبت به این کیش و تاریخ آن کنجکاو شوم.
پیش از آن، دربارۀ «مهرپرستی» یا آیین میترا چیزهایی پراکنده و ضد و نقیض در کتابها خوانده بودم. همینقدر میدانستم که پس از مشروطیت بهویژه در دورۀ پهلویها روشنفکرانِ ایرانی براثر آشنایی با تحقیقاتِ پژوهشگران اروپایی به این کیش نیز مانند کیشهای باستانیِ دیگر علاقمند شده بودند و در بارۀ آن بحث و نظرپردازی میکردند. دلزدگی از اسلام و احساس شرم از عقبماندگی و درماندگی ایران، بسیاری از روشنفکران را به جست و جوی «هویتِ ناب ایرانی» و زنده کردنِ شکوه گذشتۀ پیش از اسلامِ ایران واداشته بود. بیشتر آنان گمان میکردند که با آمدن اسلام به ایران در 14 قرن پیش، ایرانیان هویت اصیل خود را از دست دادهاند و اکنون برای بازسازی آن نیازمند رستاخیز فرهنگیاند. همۀ آن بحثها، جُست و جوها و سوز و گدازها دربارۀ گذشتۀ پیش از اسلام ایران و کوشش در جهتِ زنده کردن کیشهای کهن ایرانی در خدمتِ بازسازیِ آن هویت اصیل بود. جنبشی فراگیر راه افتاده بود که غالب سرآمدانِ فرهنگی کشور به نوعی در آن درگیر بودند. این جنبش فرهنگی به منظور بازسازیِ هویت اصیل ایرانی نه تنها فروننشته بلکه گستردهتر و نیرومندتر نیز شده است. نتایج و دستاوردهای چشمگیر آن را نمیتوان انکار کرد. این جنبش ابعاد گوناگون دارد و اکنون آثار آن را در همۀ زمینههای زندگیِ فرهنگی و سیاسی ایرانیان میتوان دید. اگر امروز ایرانیان گزارشی سرراست از تاریخ دور و دراز و پُرپیچ و خم کشورشان فراهم آوردهاند که با خواندن آن میتوانند پیوندی میان خود و «نیاکان پرافتخارشان» در تاریکیهای تاریخ احساس کنند، نتیجۀ همین جنبش بازسازی هویت ایرانی است. اینکه امروز ایرانیانی به آیین زرتشت میگروند یا خود را مهری و مهرپرست مینامند، از نتایج همین جنبش فرهنگی است.
اما این هویتِ برساخته تا چه پایه بر حقایقِ اثباتپذیر تاریخی استوار است؟ عناصر سازندۀ آن چه پیشینهای در گذشتۀ فرهنگی این کشور دارند؟ تا کجا میتوان از نظر منطقی از ایرانیّتِ آنها دفاع کرد؟ آیا خصلت پایدار در فرهنگ یا فرهنگهای ایرانی داشتهاند؟ تا کجا واقعیت تاریخی دارند و تا کجا ساختگیاند؟ آیا معنایی که ما امروز به آنها میدهیم همان معنایی است که در گذشته داشتهاند؟ آیا آنها در گذشته همان کارکردهایی را که ما امروز به عهدۀ آنها میگذاریم، عهدهدار بودهاند؟ تا کجا میتوان به شیوه ای عقلپذیر رد آنها را در آثار ادبی، دینی، هنری و تاریخی کشور جُست و یافت؟
این گونه پرسشها را در بارۀ عناصر سازندۀ همۀ هویتهای برساختۀ ملی در سراسر جهان میتوان مطرح کرد. بیاییم اکنون بخشی از این پرسشها را دربارۀ مهرپرستی که ایرانیانی آن را عنصر پایدار فرهنگ ایرانی میدانند، مطرح کنیم. دربارۀ این کیش در زبانهای اروپایی پژوهشهایِ علمی فراوان صورت گرفته است. زیرا از قرن اول تا چهارم میلادی یکی از کیشهای نیرومند و بانفوذ در سرزمینهای امپراتوری روم بوده و آثار زیادی از خود به جا گذاشته است. بیشتر ایرانیانی که دربارۀ پیدایش و مناسک این کیش مطلبی نوشتهاند، از این پژوهشها بهره گرفتهاند. اما غالب این پژوهشها به مناسک و اساطیر این دین در امپراتوری روم پرداختهاند. خواهیم دید که آنچه در سرزمینهای امپراتوری روم زیر عنوان آیین میترا رواج یافته بود، خاص آن سرزمینها بوده و با میترا یا مهری که در منابع ایرانی آمده بسیارفرق میکرده است. درنتیجه، اگر کسانی درپی پرستشِ این خدای کهن در ایرانِ کنونیاند، بهتر است بدانند – وشاید میدانند- که کدام مهر یا میترا را میپرستند. میترای ایرانی یا میترای رومی؟
***
غالب پژوهشگرانی که در بارۀ این کیش تحقیق کردهاند، معتقدند که پرستش مهر یا میترا در روزگاران کهن در ایران و هند و میتانی (درشمالِ غربی بین النهرین) رواج داشته است. بومیان ایران پیش از ظهور زرتشت و پیدایش کیشِ مزداپرستی، میترا را میپرستیدند. در ریگودا، کهنترین بخش وداها، کتاب مقدس هندوان، نام میترا و وارونا باهم بهصورت میترا- وارونا آمده است. در کاوشهای باستانشناختی در بُغازکوی نزدیک آنکارا لوحهای به خط میخی یافتهاند که مربوط به پادشاهان میتانی در 14 قرن پیش از میلاد است. درآن از میترا، وارونا، ایندرا و ناساتیا، چهار خدا از خدایان هند، یاد شده است. اما در گاتها (یا گاثاها)، کهنترین و مهمترین بخش اوستا، که بسیاری از اوستاشناسان آن را سرودۀ خود زرتشت میدانند، اثری از میترا نیست. در یَشتهاست که مهر یا میترا در مقام یکی از ایزدان (ونه امشاسپندان) ظاهر میشود. یَشت با واژۀ یَسن همریشه است و معنای هردو نیایش و ستایش است.
تا قرن نوزدهم زرتشتیان میان گاتها و یشتها و دیگر بخشهای اوستا فرقی نمیگذاشتند و گمان میکردند همۀ اوستا سرودۀ خود زرتشت است. اما در سایۀ پژوهشهایِ دانشمندان اوستاشناسِ اروپایی روشن شد که از تمامی بخشهایِ این کتاب تنها گاتها سرودۀ خود زرتشت است. این نکته را نخستین بار مارتین هاگ به صورت فرضیه مطرح کرد که پسندِ برخی از پارسیان هند قرار گرفت. سپس، جنبشی زیرِ عنوانِ «گاتها و نه جزآن» در میان زرتشتیان راه افتاد. دستور دالاها در اوایل قرن گذشته با تأکید بر اینکه باید به این بخش از اوستا تکیه کرد وبس، پیشاهنگ این جنبش بود. از آن زمان، متن گاتها را اوستایِ گاهانی (یعنی بخش گاتها یا گاثاها) و بخشهای دیگر اوستا را اوستای نو یا پَسین مینامند. گویا این اوستا یک چهارم کتابی است که در زمان ساسانیان وجود داشته است. دربارۀ تاریخِ تألیفِ این اوستا نمیتوان نظر قطعی داد. پژوهشگرانی معتقدند که بخش عمدۀ آن در زمان ساسانیان تألیف شده است. گویا در همین زمان میترا را با خورشید برابر گرفتهاند و خورشید را مهر نامیدهاند. در ریگ ودای هندوان واژۀ میترا به حالت خنثی به معنای دوست و به حالت مذکر نام یکی از خدایان بزرگ آیین هندوست. معادل اوستایی آن میثره است. این واژه در گاهان (گاتها یا گاثاها) یکبار در اُشتَوَدگات به معنای پیوند و بستگی و پیمان به کار رفته است. دراین کتاب اهورامزدا خدای مطلق است و امشاسپندان جلوههای خاص او هستند. اهریمن، روح ویرانگر، درمقابل اهورامزدا قرار دارد.
به سببِ دشواریهایِ گوناگونِ زبانِ گاتها، به ندرت پیش میآید که دانشمندانِ اوستاشناس دربارۀ معنا و مفهوم این سرودها اتفاق نظر داشته باشند. در زبان اوستایی، علاوه بر افعال، اسما و صفات و ضمایر نیز در حالتهای گوناگونِ نحوی صرف میشوند و بعضی حالات صرفی پسوندهای یکسان میگیرند. درنتیجه، میتوان به یک واژه در یک جمله چندین محل نحوی داد چنان که ممکن است دو دانشمند اوستاشناس اسمی را در دو حالتِ صرفی جدا ازهم بخوانند و یک جمله را دوجور معنا کنند. به گفتۀ دانشمندان اوستاشناس، ترجمۀ پهلوی گاهان نیز که در عهد ساسانیان انجام گرفته، کمک زیادی به فهم بهتر این سرودها نمیکند، زیرا فهم زبان گاهان به سبب گذشت زمان برای موبدان زرتشتی در آن روزگار دشوار و گاه ناممکن بوده است. با اینحال، از این سرودها ترجمههایی به فارسی چاپ شده که درجۀ اعتبار آنها را بیشک اوستاشناسان باید تعیین کنند.
دربارۀ اینکه چرا در گاتها اثری از میترا نیست و در اوستای پسین است که میترا یا مهر ظاهر میشود و یکی از یَشتها زیرعنوانِ مهریَشت به نام او میشود، حدسهای گوناگون زدهاند. بعضیها براین باورند که زرتشت برای حاکم کردن اهورامزدا، میترا را نیز مانند دیگر خدایان کهن که در گاتها دَیوَهها (دیوان) نامیده میشوند، رانده است. اما کسانی معتقدند که اگر زمانی پس از زرتشت خدایانی مانند مهر توانستهاند در دل دین زرتشتی که یکی از محافظهکارترین دینهاست، راه یابند نشان میدهد که پیامبر ایرانی با آن خدایان مخالفت اساسی نداشته است. کسانی هم بر این باورند که زرتشت از خدایی به نام میترا که مربوط به غرب ایرا ن است اطلاعی نداشته است. بر پایۀ بررسیهای زبانشناختی، دانشمندان اوستاشناس زبان اوستایی را جزو زبانهای شرق ایران میدانند و حدس میزنند این زبان مربوط به نواحی آسیای میانه بهویژه ناحیۀ خوارزم بوده و منظور از ایرانویج در اوستا همین ناحیه بوده است. بههرحال، علت هرچه بوده باشد در گاتها اثری از میترا نیست.
در اوستای نو یا پسین، میثره یا مهر درمهریشت (یشت 10) که پس از فروردینیشت بلندترین یشت است، به عنوان ایزد پیمان ظاهر میشود. او سرورِ جنگجویان است و وظیفۀ نگهداری از سرزمینهای ایرانی را به عهده دارد (کردۀ یکم، بند 4). چراگاههای فراخ، هزار گوش و دههزار چشم دارد و هرگز نمیخوابد (کردۀ دوم، بند 7). پیوند نزدیک با خورشید دارد و پیش از برآمدن آفتاب سربرمیآورد و همۀ خانمانهای آریایی را از فراز کوه هَرا مینگرد (کردۀ چهارم، بند 13). به گمان بعضی از پژوهشگران، واژۀ مهر به معنای خورشید را از همینجا در ادبیات پهلوی و فارسی وارد کردهاند و به کار بردهاند. باری، مهر گردونهای مینوی دارد و با آن همهجا را درمینوردد. اسبان مهر پروازکنان در فراخنای سپهر به گردش درمیآیند. در برابر او همۀ دیوان پنهان و دروغپرستان به هراس میافتند (کردۀ هفدهم، بند 67 و 68). او پس از فرورفتن خورشید به فراخنای زمین پای مینهد و از کرانهای به کرانهای دیگر حرکت میکند و آنچه را میان زمین و آسمان است، مینگرد (کردۀ بیست و چهارم، بند 95). درواقع، این یشت در ستایش پیمان و راستگویی است. راههایی که مهر برای دیدار سرزمینهای راستگویان و پیمانورزان میپیماید، روشن و تابناک است و دشتهای گسترده در کرانۀ آنهاست که ستوران و آدمیان آزادانه در آنجا میگردند (کردۀ بیست و هشتم، بند 114). در پیشاپیش مهر، بهرام، ایزد پیروزی، بسان گرازی تیزدندان حرکت میکند و پیکر پیمانشکنان را پاره میکند و استخوانها و خون آنان را درهم و برهم روی زمین میریزد (کردۀ هژدهم، بندهای 72-70). مهر جنگاوری است دارای گرز و نیزه و سپر و تبرزین. گرز او را از زر ریختهاند (کردۀ سی و یکم، بند 132). زورمندترین زورمندان و دلیرترین دلیران است (کردۀ سی و سوم، بند 141). سراسر مهر یشت در وصف این ایزد است. این یشت با ستایش مهر به پایان میرسد. مهر را که در گرداگرد کشور است میستاییم. مهر را که در میان کشور است میستاییم. مهر را که برفراز کشور است میستاییم. مهر را که در پایین کشور است میستاییم. مهر را که در پیش کشور است میستاییم. مهر را که در پس کشور است میستاییم ( کردۀ سی و پنجم، بند 144).
این است میترا یا مهری که در اوستا در مقام ایزد پیمان توصیف و ستایش شده است. در بخش بعدی این نوشته به میترای رومی خواهیم پرداخت.
برخی منابع:
- اوستا، نگارش جلیل دوستخواه، از گزارش ابراهیم پورداوود
- گاتها، به فارسی روان از علیاکبر جعفری
- تاریخ ادبیات ایران پیش از اسلام، تألیف دکتر احمد تفضلی
- دارالفنون و اولین ترجمۀ فارسی گاثاهای زرتشت، تورج دریایی
- دین مهر در جهان باستان، مجموعۀ گزارشهای دومین کنگرۀ بینالمللی مهرشناسی، گردآوری و ترجمۀ مرتضی ثاقبفر
- آرتور کریستنسن، کیانیان، ترجمۀ ذبیحالله صفا
- Jean Kellens (Professeur au Collège de France), L’Avesta, Zoroastre et les sources des religions indo-iraniennes
- Martin Haug, Essays on the Sacred Language, Writings and Religion of the Parsis
دریافت رایگان خبرنامهبا خبر-پیامک های ما اخبار را بصورت زنده دریافت کنید
آبونه شوید