ناصر مهاجر: جمهوری اسلامی تلاش میکند روایت دوباره نویسیشدهای از تاریخ کشور ارائه کند
: منتشر شده در
گوش کنید - ۲۳:۱۳
میهمان این هفتۀ «چهرهها و گفتگوها» پژوهشگری است که به جویبارها و سیلهای درگذرِ تاریخ ساز نظر دارد و از کند و کاو در چگونگی برآمدن، اوج گرفتن و فروافتادنِ آنها، درک پویائی تاریخ را بر ما آسان میسازد. او تلاش می کند با کنار هم چیدن کلمات و جملاتی که برگهای تاریخ این یا آن پدیده، این یا آن رویکرد، این یا آن تلاش، این یا آن اندیشه را میسازند، برگهای زندان، برگهای گریز، برگهای تبعید، نوشتن تاریخ فراگیر و بویژه درک آنرا هموارتر کند.
میهمان این هفتۀ «چهرهها و گفتگوها» در کسب آگاهی و گزارش آنچه بر زندانیان سیاسی- عقیدتی ایران رفته، تلاش بسیار کرده و در شناساندن آنچه ساختار و نظام زندان در جمهوری اسلامی است، سخت کوشیده است. کتاب زندان که به ویراستاری او در دو جلد انتشار یافته، حاصل این تلاش و کوشش است. نام او بر روایتهای گریز از جمهوری اسلامی ایران نیز که زیر عنوان «گریز ناگزیر» در دو جلد منتشر شده، در همراهی با سه تن از کوشندگان همین راه، دیده میشود.
کتاب «پیک سعادت نسوان» همراه با بنفشه مسعودی، «خیزش زنان ایران در اسفند ۵۷» همراه با مهناز متین، و ویرایش کتابهای دیگری و از جمله «گذر از برزخ- یاد ماندههای یک تودهای در تبعید»، «۲۳ داستان کوتاه ایرانی»، «هنوز قصه بر باد است»، «یادماندههای زندان حسن درویش»، «از تهران تا استالین آباد-خاطرات محمد تربتی» بر کارنامۀ البته همچنان گشودۀ او قرار دارند.
او بنیانگذار نشریۀ سیاسی- نظریِ «آغازی نو» و چندی بعد ار پایه گذارانِ نشریۀ «نقطه» بود.
مهمان این هفتۀ «چهرهها و گفتگوها» ناصر مهاجر، کنشگر چپ و پژوهندۀ تاریخ معاصر ایران است. آخرین اثری که به همت و ویراستاری وی و تورج اتابکی، استادِ تاریخ اجتماعی خاورمیانه و آسیای مرکزی در دانشگاه لیدن هلند، در بهار ۲۰۱۷ در دو جلد منتشر شده «راهی دیگر» نام دارد که چنانکه خود مینویسند «روایتهائی در بود و باشِ چریکهای فدائی خلق ایران» است.
ناصر مهاجر در این گفتگو در بارۀ انگیزۀ انتشار این کتاب میگوید «درک رویدادهای سالهای پایان دهۀ چهل و دهۀ پنجاه در ایران بدون آگاهی به این جریان سیاسی مهم دشوار است. علاوه بر این با توجه به اهمیتی که این گرایش و چهرههای بنیان گذار و شناخته شدۀ آن در این دوران پیدا کردند و بر رویدادهای پس از آن نیز اثر گذاشتند، شناخت این سازمان لازم بود. از سوی دیگر، دانش ما در بارۀ این سازمان، با توجه به ماهیت چریکی و زیرزمینی آن بسیار اندک بود و این بیم وجود داشت که با توجه به سن و سال بازماندگان این سازمان، دست یافتن به بسیاری آگاهیها به مرور ناممکن شود».
ناصر مهاجر می گوید «از همین رو، به نظر رسید که مفیدترین کمکی که ما میتوانستیم برای تاریخ نگاری دقیقتر و جامعتر آینده انجام دهیم، بدست دادن روایتهای بازیگران این جریان است».
او با این حال یادآوری میکند که شمار مطالب پژوهشی در این کتاب به نسبت روایتها اندک است و کوشش فراوان نیز بکار رفته تا از حماسهسرائی و استفاده از کلماتی چون «خائن» و «قهرمان» تا آنجا که ممکن است پرهیز شود.
ناصر مهاجر در بارۀ دشواریهای تاریخ نگاری چپ در ایران میگوید «یکی از مشکلات بزرگ نبود اسناد است». بگفتۀ او «هنگامی که رویداد سیاهکل رخ داد، شش اعلامیه منتشر شد، اما هیچیک از آنها در دسترس نیست».
مشکل دیگر اینست که آموزش لازم برای اینکه «مورخ بتواند بطورعینی به تاریخ نگاری بنشیند» چنانکه باید وجود نداشته و از همین رو میبینیم که در این کشور براحتی «در مدح و در ذمّ» این و آن کتاب نوشته میشود. در این زمینه نیز بسیار اندک شمار بودند کسانی که به «بررسی عینی» رویدادها پرداختند و چون بسیاری از کسانی که به این کار مبادرت کردند، خود از کنشگران آن رویدادها بودند ناگزیر حفظ فاصله بدشواری صورت میگرفت. بگفتۀ ناصر مهاجر از آنجا که زمینههای فرهنگی هنوز در ایران به بلوغ لازم در این زمینه نرسیده است، حتی نویسندگانی که در این راه تلاش کردهاند، همواره موفق نبودهاند.
ناصر مهاجر در این گفتگو به دوران کودکی و جوانی خود باز میگردد، به گرایشات سیاسی خود که «بر اثر مطالعه متون» حاصل شده بود اشاره میکند، به بازگشت خویش از آمریکا به ایران در دوران انقلاب میپردازد و نیز به دوران پس از آن که ناگزیر راه اروپا در پیش گرفت.
او اندکی پس از آغاز اقامت در پاریس نشریۀ «آغازی نو» را با همکاری تنی چند از همفکران خود بنیان گذاشت و ده سال این بار را بدوش کشید. در همین ایام است که وی چنانکه خود می گوید «به ادبیات زندان» روی آورد و به پژوهش در این زمینه «چه از دیدگاه نظری و چه تامل بر متون فرنگی و بویژه آثار کسانی که در این زمینه بنیانگذار روش بودهاند» پرداخت.
ناصر مهاجر در بارۀ چگونگی کشش خود به این حوزه میگوید «آنجا که انگیزههای عمیق آدمی به میان میآید، توضیح کوتاه بسیار دشوار است و گاه حتی برای خود انسان نیز کاملاً روشن نیست». او با تاثر فراوان میگوید «هنگامی که ما ایران را ترک کردیم، وضعیت سخت دشواری بود. بسیاری از دوستان دور و نزدیک من یا مخفی بودند و یا در زندان بسر میبردند و در همان زمان نیز شماری کشته شده بودند. بنابراین برای من ونسلی که که از اختناق آغاز سال ۶۰ جان بدر برده بودیم همواره مطرح بود که بگوئیم آن سالها چگونه بود و چه سان گذشت».
ناصر مهاجر میگوید «شاید برای کسانی که آن دوره را زندگی نکردهاند بدرستی درنیابند من چه میگویم. باید در آن شرایط زیست تا دانست چه فضای وحشتناک و نفسگیری در آن سالها بر جامعۀ ایران حاکم بود. دورهای که در یک روز پنجاه نفراعدام میشدند». وی تاکید میکند که «از خود سخن نمیگوید بلکه این داستان زندگی دهها، صدها و بل هزارها انسان است».
او با اشاره به دوجلد کتاب «گریز ناگزیر» که از جمله به همت وی پدید آمده میگوید «هدف این بود که نشان داده شود این مردمانی که در آن هنگام کشور را ترک میکردند، چه کسانی بودند. از دختران جوانی که به جرم گرایش به مجاهدین، به چپ تا زن بهائی، مرد مسیحی، وکیل دادگستری، نویسندۀ عضو کانون نویسندگان یا یک هنرپیشۀ سینما چون فرزانۀ تائیدی چگونه و چرا مجبور به ترک سرزمین خود شدند». ناصر مهاجر یادآوری می کند که این افراد اگر از همبستگی و همراهی و ازخودگذشتگی کسانی چند برخوردار نبودند به احتمال فراوان به زندان میافتادند و اگر چنین میشد نود درصد خطر از میان رفتن وجود داشت». میگوید «یکی از دلایل توجه به این موضوع وامی بود که احساس میکردم به دیگران دارم و بنابراین همواره در این اندیشه بودم که این تاریخچه باید نوشته شود».
ناصر مهاجر میگوید «هر چند در اینکه شهروند این جهان» است تردیدی ندارد، اما خود را «یک تبعیدی» میداند و با آنکه دلش برای رویدادهای کشور محل اقامتش میتپد، اما احساس میکند که همچنان ریشه در ایران دارد و برای زندگی به جائی دیگر «پرت» شده است.
مشروح این گفتگو را در فایل صوتی بالا گوش کنید.
دریافت رایگان خبرنامهبا خبر-پیامک های ما اخبار را بصورت زنده دریافت کنید
آبونه شوید